-
نمی دونم مال کیه؟؟
سهشنبه 13 آذرماه سال 1386 16:21
این شعر مال من نیست ولی خیلی ازش خوشم اومد براتون گذاشتم : گفتمش : دل میخری ؟ پرسید چند ؟ گفتمش دل مال تو ، تنها بخند خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود ، دل ز دستش روی خاک افتاده بود ، جای پایش روی دل جا مانده بود... نویسنده:؟؟
-
نمی بینم
یکشنبه 11 آذرماه سال 1386 14:23
آن هنگام که آغوشت را می جستم انگار هزار سال از رفتنت گذشته بود ... نمی دانم از این روزهای طولانی چه می خواهم نبودنت را تاب نمی آورم در میان مه غلیظ شناور تو را می بینم زمان را نگه دارید!!! من همین لحظه را دوست می دارم !! تو مرا می بینی و در میان همه خاطره ها غرق می شوم ... بیاد می آورم آن روزهای گرم آتشین را که من...
-
باز هم می مانم..
چهارشنبه 7 آذرماه سال 1386 13:47
صدایم که میزنی در ترنم بهاری صدها خاطره غرق می شوم صدایم که می زنی باز هم می خندم آنقدر که گریه ام می گیرد آنقدر که دلم می گیرد ... می دانم با تو من می مانم و نخواهم دانست که کجا بود بلندای رسیدن بر باد که کجا بود که من ایستادم و ندیدم که دلم در پی ماندن تو پرو بالی زد و مرد ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 آذرماه سال 1386 10:42
هنوز منتظرم انتظار بیهوده چه را می کشم ؟ نمی دانم در کلاف هزارتوی این راه بی پایان گم شدم و انگار هزار سال است ... هیچ کس نبود هیچ کس نیست سطرهای زندگیم وارونه شدند و در انعکاس این هبوط ، چرا اینقدر آرام بودم ؟؟ می دانستم آن واژه های بی معنا از ذهن من بعید بود ولی گفتم !! می دانستم این روزها از راه می رسند ولی...
-
سرآغاز ناگفته ها
دوشنبه 5 آذرماه سال 1386 14:49
هرگز نگفته بودم که زیباترین بودی برایم هرگز نگفتم... خودم هم نمی دانستم انگار یادم رفته بود تو را داشتم چه دیر بیدار شدم از هذیان ذهن خود چگونه بیرون زنم هیچ کس نیست چه کنم با بغض نگفته راهی نیست ...روزنه ای حتی.. می خواهم بیدار شوم فریادهایم چرا صدا ندارد ؟؟